مقدّمه
فصل هفتم زيارت امام رضا (علیه السلام) مقدّمه: فضیلت زیارت امام رضا (علیه السلام) بیش از آن است که احصا شود و ما در این جا تنها به ذکر چند روایت تبرّک مى جوییم; ولى قبل از بیان این روایات، اشاره اى به بعضى از کرامات آن حضرت در طول سفر به خراسان مناسب به نظر مى رسد: «ابن طاووس» روایت کرده: زمانى که مأمون، امام رضا (علیه السلام) را از مدینه به خراسان طلبید آن حضرت از مدینه به سوى بصره حرکت کرد و بدون آن که وارد کوفه شود، از طریق کوفه به بغداد و از آن جا وارد قم شد؛ اهل قم به استقبال آن حضرت شتافتند و چون هر کسى میل داشت که آن بزرگوار بر او وارد شود، در زمینه ضیافت و پذیرایى از آن جناب با هم به نزاع پرداختند. حضرت (علیه السلام) فرمودند: شتر من مأمور است، یعنى هر کجا که او فرود آمد من همان جا وارد مى شوم. آن شتر آمد و آمد، تا دَرِ خانه اى که صاحبش در شب آن روز خواب دیده بود که امام رضا (علیه السلام) فردا میهمان او خواهد بود، ایستاد و حضرت آن جا وارد شدند. چندى نگذشت که آن محلّ به مقام رفیعى تبدیل شد و در زمان ما از مدارس دینیه موفّق حوزه مقدّسه قم به حساب مى آید (و به نام مدرسه رضویّه نامیده شده است). «شیخ صدوق» نیز به سند خود از «اسحاق بن راهویه» نقل کرده که گفت: وقتى امام رضا (علیه السلام) وارد نیشابور شد و خواست از آن جا حرکت کند، راویان احادیث خدمت آن حضرت جمع شدند و عرض کردند: اى پسر رسول خدا از نزد ما مى روى بدون آن که براى ما حدیثى بیان فرمایى که از آن بهره مند شویم؟ آن بزرگوار سر مبارکش را از داخل محملى که در آن نشسته بود بیرون آورد و فرمود: «شنیدم از پدرم موسى بن جعفر (علیهما السلام) که فرمود: شنیدم از پدرم جعفربن محمّد (علیهما السلام)، که فرمود: شنیدم از پدرم محمّدبن على (علیهما السلام) که فرمود: شنیدم از پدرم على بن الحسین (علیهما السلام) که فرمود: شنیدم از پدرم حسین بن على (علیهما السلام) که فرمود: شنیدم از پدرم امیر مؤمنان على بن ابى طالب (علیهما السلام) که فرمود: شنیدم از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) که فرمود: شنیدم از جبرئیل که گفت: شنیدم از خداوند عزّوجلّ که فرمود: «لاٰ اِلـٰهَ اِلَّا اللهُ حِصْنى، فَمَنْ دَخَلَ حِصْنى اَمِنَ مِنْ عَذٰابى؛ لا اله الا الله قلعه محکم من است، هر کس در این قلعه وارد شود از عذاب من در امان خواهد بود». امام (علیه السلام)
پس از بیان این حدیث حرکت فرمود، وقتى شتر آن حضرت به راه افتاد، مجدّداً سر مبارک خود را از محمل بیرون آورد و فرمود: «بِشُرُوطِها وَاَنـَا مِنْ شُرُوطِها; با شرایطش و من از آن شرایط هستم»! اباصلت نیز روایت کرده که وقتى امام رضا (علیه السلام) به «ده سُرخ» در اطراف مشهد رسیدند محضر مبارکش عرض شد: یابن رسول الله! (صلى الله علیه وآله) ظهر شده است نماز بجاى نمى آورید؟ حضرت فرود آمد و آب طلبید. عرض کردند: آب همراه نداریم، پس با دست مبارک خود زمین را کاویدند، آن قدر آب از زمین جوشید که آن حضرت و همه همراهان وضو ساختند و اثرش تا به امروز باقى است. وقتى وارد سناباد شدند پشت مبارک را به کوهى که دیگ هاى سنگى از آن مى تراشیدند تکیه داد و عرض کرد: «خداوندا! به این کوه و آنچه در داخل ظرف هاى تراشیده شده از این کوه گذاشته مى شود، نفع و برکت عطا فرما»! سپس دستور دادند که براى خود آن حضرت نیز دیگ هایى از همان کوه بتراشند و طعامش را تنها داخل همان دیگ ها طبخ کنند، از آن روز به بعد، مردم نیز دیگ ها و ظرف ها از آن کوه تراشیدند و برکت گرفتند.